روزی گفتی شبی کنم دلشادت وزبند غمانِ خود کنم آزادت
دیدی که از آن روز چه شبها بگذشت وز گفته خود هیچ نیامد یادت
شبها گذرد که دیده نتوانم بست مردم همه از خواب من از فکرِ تو مست
آن شب که تو در کنار مایی روزست وز آن که با تو می رود روز است
نظرات شما عزیزان: